در حیرتم از مرام این مردم پست ----- این طایفه ی زنده کشه مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا ----- تا مرد به عزت ببرندش سره دست
از تو چیزی می خواهد. تو اما دلت نمی خواهد. موضوع چندان مهمی نیست. بارها مهمتر از آن را با رضا انجام داده ای، اما این یکی را دلت نمی خواهد. آرزو میکنی کاش نخواهدش اما اصرار می کند. انجامش می دهی، خلاف میلت، طبق میلش. لبخند می زند. راضی است. خبر ندارد که برایش خیلی گران تمام شده، که حالا یک هوا کمتر دوستش داری.
شازده کوچولو چی می خوای
روی زمین جای تو نیست
این جا امیدی به سحر
برای فردای تو نیست
آفتاب غروبی نداریم
روزای خوبی نداریم
واسه سفر به نا کجا
یه اسب چوبی نداریم
شازده کوچولو اون بالا
که غم آب و نون نبود
خونه به دوش شب و روز
بهانه ی جنون نبود
یه وقت مثل ما ها نشی
خسته، کلافه، نیمه جون
تو حسرت یه تیکه ابر
دیدن یک رنگین کمون
اینجا دیگه نشونه ای
از گل سرخ و لاله نیشت
شازده کوچولو اون بالا
که غم آب و نون نبود
خونه به دوشی شب و روز
بهانه ی جنون نبود
تو شب ها جای ستاره
سکه شماری می کنیم
با گل های پلاستیکی
فصلو بهاری می کنیم
کی گفته اینجا بمونی
پاشو برو به آسمون
همونجا پیش گل سرخ
تو خونه ی خودت بمون
بهترین دوست اگه نیستی، لااقل بهترین دشمن باش، غمخوارم اگه نیستی، لااقل بزرگترین غمم باش،
هرچه هستی بهترین باش، چون بهترین ها همیشه در خاطر می مانند، پس در خاطرات بدم بهترین باش.