چیزی وجود ندارد که من انجام دهم و وجدانم از آن آگاهی نداشته باشد، او می‌تواند هر چیزی را ببیند. هنگامیکه جسم برای انجام کار اشتباهی برنامه‌ریزی می‌کند، وجدان اعتراض می‌کند. با این همه، چون نیروی عشق سقوط کرده قویتر از نیروی وجدان در هنگام سقوط بود، جسم می‌تواند متمرکز بر تمایل خود، روح را به هر سو بکشاند.
نظرات 4 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 ب.ظ http://barg61.blogfa.com

این از اون پستهای عالیت بود ... چند بار خوندمش تا درک کردم ! ... اما عالی بود ... همیشه از اینا بنویس !... می گما باور کن از من باشه زاغ بلورین رو همیشه به تو می دم تو نظراتت خیلی متفاوته ... اما خب مامور و معذور و اینا!!! راستی میبینم که اولم شدم ... اما احسان سعی کن همیشه پینگ کنی یا آف بذاری که آپ کردی ...

قابل نداره ... راستی من پینگ کردن رو بلد نیستم ... ولی آف رو هستم :ی

منم از این بعد همش فکر مکنم که زاغ بلورین رو دادی به من .... :ی

راستی من خودم هم مثل نظرام با بقیه متفافتم :ی:ی:ی:ی:ی:ی

سارا دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ب.ظ http://barg61.blogfa.com

راستی عزیزم من باد از زبان برگم نه برگ از زبان باد ! خوبه خودت برای اسم بلاگ کمکم کردی ...

از ایراد فنی که پیش اومد معذرت میخوام :ی

دیگه تکرار نمیشه

دوست پاییزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:31 ق.ظ

سلام داداش احسان
خیلی قشنگه ولی یه کم درکش سخته



شاد باشی

درکش که سخت هست ولی دوباره بخون

دوست پاییزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:27 ب.ظ

من که فهمیدم
.
.
.
.
یعنی میگی خنگم؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد