یک حادثه با من باش زیبای اساطیری، تو زنده به اعجازی بی معجزه می میری
تا عطر تنت باقیست من معجزه می مانم، بعد از تو چه خواهد کرد تقدیر نمی دانم

آغوش تو تکراریست، تکرار خیال من، تندیس غرورت را در بستر من بشکن
تقدیر تو رفتن نیست، تو سهم منی انگار، یک وسوسه عاشق شو، یک بار فقط یک بار

می مانی و می دانم پابسته تقدیری، یک حادثه با من باش زیبای اساطیری

 

 

 

 

من پنجره می خواهم، تو معنی دیواری، من آیینه عشقم، تو آیه بیزاری
بعد از تو من و تکرار، تکرار هم آغوشی، یک بستر بیهوده، یک جرئه فراموشی

یک تجربه مبهم، یک همهمه رسوایی، یک فرصت بی لذت، در یک شب یلدایی
حرم نفسی تازه، یک خلصه وهم آلود، یک نام که یادم نیست، این آخر بازی بود

بی وسوسه می مانی، بی حادثه می میری، با خاطره ام خوش باش زیبای اساطیری

نظرات 2 + ارسال نظر
لیلا یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:57 ق.ظ

سلام
چه عجب اپ کردی تو هم اپ نمیکنی نمیکنی یه وقتم که میکنی یه حالی به ویلاگت میدی :)

جالب بود
موفق باشی

ندا شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:30 ب.ظ

به نویسنده شعر نیلوفر خانم باید تبریک گفت و حسن سلیقه شما/موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد