دست من نیست چه کنم عاشقتم
شعر هروزو هنوز و هر دفعم

واسه تو قلبم و قایق میکنم
میسپرم بدست دریای خدا
میشینم قایق و دریارو تماشا میکنم
دست من نیست چه کنم عاشقتم
میشینم ۱ عمر تماشات میکنم
عکس چشمات رو میگیرم
روی چشمام میزارم
از کنار ه باغ ناز خنده هات
۱ سبد بوسه میچینم به اتاقم میارم
دست من نیست چه کنم 
 اخه من  عاشقتم
حاضرم بخاطرت پشت خورشید بشینم     تو اسمون     داد بزنم 
بزار مردم بدونن که دیوونم
 اخه چیزی ندارم  نشون بدم که عاقلم
اخه من  عاشقتم 
   
نظرات 3 + ارسال نظر
* چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:08 ق.ظ

سلام

چه باحالی تو!!!

تو پست قبليت داشتی می کشتيش!!!!!

الان ميميری براش!!!!!

بچه جون

این یکی هست

پست قبلی یکی دیگه بود

من که تو رو نمیکشم هیچوقتشوم

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:11 ق.ظ

دختری که هیچ کس و جز تو نداره چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 ق.ظ http://banooyemah.blogsky.com

سلام گلم

در کلبه ای که به اندازه یک تنهایی ست
دل من که به اندازه یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد
من از نهایت تاریکی شب حرف می زنم
من از نهایت شب عشق حرف می زنم
اگر به کلبه ی من آمدی ای مهربان
برای من چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!!

موفق باشی

در کلبه ای که به انداره یک عشق است
دل من که بی اندازه تنهاست
به سادگی دنبال بهانه ای برای خوشبختی میگردم
من صدای از نهایت شب میشنوم
من ان شب بی انتهای با عشق بودن را مینگرم
اگر به کلبه ات دعوت میکنی مرا
نه چراغی میاورم نه در یچه ای
نتوانی بجر من به کسی بنگری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد