.............
من از روئیدن خار
سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد
بدین بالا نشستنها
............................
این خوارج همه را غرق ریا میبینم
بر سر نیزه نه قران که خدا میبینم
.............................
گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت
سر این رشته دراز است ولی خواهم گفت
من فروپاشی ارکان وفا را دیدم
خوش ندارید ولی اشک خدا را دیدم
چه چمنها که نروئیده پریشان کردند
چه خداها که فدای دو سه من نان کردند
چه لطیفان که به پیران حبش بخشیدند
چه ظریفان که به مشتی تن لش بخشیدند
همه را دیدم و بر بستر خون خوابیدم
این حکایت تو فقط میشنوی من دیدم
ادامه...
سلام.ببخش اسمم و ننوشتم.اون سواله مال منه... فرق بین خدا و بت از نظرت چیه؟ به سال سوسماری ۳۷۵ سالمه به سال آدمی ۲۴. جواب اینم بده خودشو کشت...این بالاییه... (مثلا چه احساساتی)
سلام دوست عزیز وبلاگ قشنگی داری موفق باشی یه سری هم به من بزن خوشحال میشم
مثلا چه احساساتي؟
سلام.میشه میگی فرق بین خدا و بت از نظرت چیه؟
مثلا چه احساساتي؟
سلام.ببخش اسمم و ننوشتم.اون سواله مال منه... فرق بین خدا و بت از نظرت چیه؟ به سال سوسماری ۳۷۵ سالمه به سال آدمی ۲۴. جواب اینم بده خودشو کشت...این بالاییه... (مثلا چه احساساتی)
سلام دوست عزیز
عالی بود
خوشحال میشم به وبلاگ خدائی
سر بزنید
وبلاگی متفاوت و جالب!
ضرر نداره! و نمیکنی!
موفق باشی