-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آبانماه سال 1384 11:53
درسته که جوونیم اما دلامون پیره اخه همه روزامون تو تنهای اسیره درسته که میخندیم ولی با گریه شادیم به خاطر سرنوشت تو غصه ها افتادیم اره میگن ما بهاریم اول و تازه کاریم ولی تو این روزگار دلخوشیی نداریم یکی میگه امیدیم برای نسل دیروز اما چطوری بگیم خسته شدیم از امروز درسته که زنده ایم داریم نفس میکشیم مرگ و شکست و با هم...
-
بیخیال
جمعه 27 آبانماه سال 1384 15:48
غم دنیا رو بیخیال غصه فردا رو بیخیال بزن بالا نوش جونت امشب رو بابا بیخیال کلاس ملاس رو بیخیال لیسانس میسانس رو بیخیال بیا وسط قرش بده ما اسو پاسیم بیخیال
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 11:08
متنفرم از!! لبخندی که مجبورم بزنم اشکی که مجبورم نریزم حرفهای که مجبورم نزنم ادمهای که مجبورم تحملشون کنم قبلا گفته بودم ولی از این به بعد : یادم باشد حرفی بزنم به کسی بر بخورد نگاهی بکنم دل کسی بلرزد راهی میروم که بیراه باشد حرفی میزنم که ازار دهد کسی را خطی مینویسم که ازار دهد کسی از این به بعد دل من تنها دل هست
-
بی خیال
یکشنبه 22 آبانماه سال 1384 04:55
هــــی نشین قصه نخور رفته که رفته اگر دوستت داشت نمیرفت اون که رفته هــــی نشین چشم به راه رفته که رفته اگر عاشق بود نمیرفت اون که رفته بیخیالش مگه چند سال تو جوونی بیخیالش مگه چند سال تو میموونی بیخیالش اینا رسم روزگاره همشون کار خداست حکمتی داره یاد حرفای قشنگش میدونم مثل یک داغه اون دلت خیلی گرفته شده قلبت پاره...
-
خدایا میفهمی ؟؟؟
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 19:21
خدایا ... نمی دونی چقدر حرف زدن برام سخته وقتی تو اون بالایی و من این پایین نمی دونی وقتی فکر می کنم همین الان میلیون ها نفر دارن باهت حرف می زنن و تو حرف همه رو میشنفی چه احساس خنده داری بهم دست میده . خدایا .. می ترسم حرفاشونو باهم قاطی کنی .. آخ زبونمو گاز می گیرم ... خدایا راستشو بگو تو چن تا گوش داری .. چن تا چش...
-
صداقت
جمعه 13 آبانماه سال 1384 22:15
دوباره از صداقتم دامی برای من نساز از ابتدا دست تو را در این غمار خواده ام گناه هست و بود و من نیاز مند بخششم چرا که من در ابتدا تو رو ز خود نرانده ام گناه کار هرکه بود کیفر ان مال من است ز جرم ان داغ عطش بر لب خود نشاندام
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 15:39
یارم به کجا شهرو دیارم به کجا این دنیا همش رنج و غمه هر چی که بگم از دلم تو میدونی کمه دو دل که یکی شود جدایش که کند؟ ای فلک خدا خارت کنه مثل من اسیره غمو گرفتارت کنه تو دل مرا جدا ز یارم کردی ای فلک عزیزت بمیره اه این دل خستم به تیرت بگیره
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1384 23:52
دست من نیست چه کنم عاشقتم شعر هروزو هنوز و هر دفعم واسه تو قلبم و قایق میکنم میسپرم بدست دریای خدا میشینم قایق و دریارو تماشا میکنم دست من نیست چه کنم عاشقتم میشینم ۱ عمر تماشات میکنم عکس چشمات رو میگیرم روی چشمام میزارم از کنار ه باغ ناز خنده هات ۱ سبد بوسه میچینم به اتاقم میارم دست من نیست چه کنم اخه من عاشقتم حاضرم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آبانماه سال 1384 04:46
دیگه برام مهم نیست نبودنت کنارم من بی خیالت شدم حوصلت هم ندارم دلم میخواد که بی تو تنهای تنها باشم عطر نبودنت رو رو لحظه هام بپاشم دیگه ازت بدم میاد پیشم نیا عروسک بهونه گیر اخمو عروسک بی نمک دیگه برام مهم نیست نبودنت کنارم برو بابا ولم کن من دیگه بیخیالم حالا که نیستی پیشم درد و غمی ندارم از روزی که تو رفتی همش تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1384 02:10
زدم به قلب زندگی برای انتخاب یار قرعه به نام تو زده سهم من رو این روزگار
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 03:58
اینو میگم به هوای رو کم کنی واسه تو که داری حسودی میکنی مجبوری یک عمری رو تا عاقبت ما دو تا عاشق رو با هم ببینی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 16:38
صد هزار تا راه بلد بودی واسه ادم فروشی اینکه اونوره دنیا حالا ۱ خونه بدوشی *خونه بدوش تو رو خوب میشناسمت
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1384 13:08
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1384 23:14
دل به غریبه بستم از همه دنیا گسستم بخاطر غریبه سنتها رو شکستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 01:33
میرم تا جون به بازم حماسه ای بسازم میرم که تا قیات به عشق تو بنازم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1384 05:56
تو این دنیا چیزی که ما بد بخت ها زیاد داریم ثوابه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 23:45
همه غصه های عالم توی سینه ی منه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 03:26
من گرفتار سکوتی هستم که گویا قیل از هر فریادی لازم هست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مهرماه سال 1384 19:29
دست از طلب ندارم تا کام من براید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن براید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز اتش درونم دود از کفن براید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 19:04
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 05:28
یک عکس هیچ نیست ولی گویای همه چیز است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 مهرماه سال 1384 03:03
ای دختره ای بی وفا ای تو که ۱ روز تنهام میزاری تو قابه عکست جای من عکس کی رو میخوای بزاری
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 19:58
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه یه بی وفا مثل خودت ریشه هاتو بخشکونه یکی باشه که هر نفس آتیش به جونت بزنه بهت خیانت بکنه زخم زبونت بزنه الهی اون هر کی که هست پا روی قلبت بزاره هرچی که بامن می کنی یه روزبه روزت بیاره همین قد هم که خواستمت از سرتم زیادیه فکر نکنی تو قلب من یه لحظه از تو یادیه خیال نکن به یادتم بدون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 14:31
ای از عشق پاکه من همیشه مست من تو را اسان نیاوردم بدست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 01:03
دیگه غیر از یدونه پنجره هیچی نمیخوام
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مهرماه سال 1384 18:53
میبخشمت بلکه بری شرمنده تر شی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1384 00:40
دلم برای یکی از خلا که خل اخریست تنگ شده رفته مسافرت بدون ما!!!!! خوش به حالش
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 20:49
نمی دونم چرا یکی از دوستان فکر کرده اسم من هادی هست! اسم من که هادی نیست من خواهر احسان هستم. شنیدم پست چی نامه های عاشقونه رو می خونه... توپولی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 20:17
سلام منم خله سه بودم و هستم که اگه بشه میخوایم باهم مطلب بنویسیم. یعنی: احسان و لیلا و توپولی و امیر سجاد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 19:16
تو رو تنها نمیزارم گرچه تنها جا میمونم