-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1384 13:21
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1384 12:18
مرا در موج حسرتها رها کرد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 17:04
با تو هستم ای مسافر ای به جاده تن سپرده ای که دلتنگی غربت منو از یاده تو برده هنوزم هوای خونه عطر دیدار تو داره گل به گل گوشه به گوشه تو رو یاد من میاره با تو من چه کرده بودم که چنین مراشکستی بی وداع وبی تفاوت سرد و بی صدا شکستی به گذشته بر میگردم به سراغ خاطراتم تازه می شود دوباره ازتو داغ خاطراتم به تو می رسم همیشه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 03:20
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و ورش الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پر پرش قسم میخوردی با منی قسم میخوردی به خدا خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی بیاد الهی خبرت ، بیاد الهی خبرش عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 17:14
دیدی گفتم دیدی گفتم که یه روز پر میکشی تو هوا دیدی گفتم دیدی گفتم که تو هم میری به خاطر هها میاد اونروز که نمیگیری سراغ از ما میدونستم میدونستم که دل سرد تو موندنی نیست خوندنی نیست رفتی پر کشیدی دل نشست وگریست نمونده برام جز اشک چشم و دو گونه خیس دلی که بی نیاز همش فکر پرواز میخواد بذاره بره قلبی که غم نداره همش فکر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 16:24
بابام امروز ساعت ۴ با ۵ میریسه حالا همه با هم : سلام باباییییییییییییییییییییییییی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 17:07
هوای ما رو نداری شلوغ شده دورو برت
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 11:48
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1384 17:38
کـجــای ایـن جــنـگـل شــب پنهون می شی خورشیدکم پشـت کدوم ســد ســکـوت پـر مـی کــشــی چــکـاوکم چرا بـه من شک می کنی مـن کـه مـنـــم بـرای تــو لبـریـزم از عـشــق تــو و سـرشــارم از هــوای تــو دسـت کدوم غزل بـدم نـبــض دل عـاشـقـمـو پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقـمو گـریه نمی کنم نـــرو آه نمی کـشـم بشین حرف...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1384 17:08
تو رو جون عزیزت به ایمون و به دینت به نذر سفره چینت به حق نازنینت ازم رو بر نگرون پریشونم پریشون واست می میرم آسون واست می میرم آسون تو رو جون عزیزت دو تا چشماتو رو کن تو رو جون عزیزت دلم رو زیر و رو کن یه زیر چشمی نظر کن منو از راه به در کن دل داغون ما رو بگیر و در به در کن مگه تا کی می تونی بشی از من فراری باید تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1384 13:27
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1384 12:16
با تو تا همیشه جز تو مگه میشه دیگه هیچ کسی عاشق اینجوری نمیشه مجنونم و مستم به پای تو نشستم تو خودت بهشتی کتاب سرنوشتی تقدیرمو انگار از اول تو نوشتی مجنونم و مستم به پای تو نشستم تا آخر این خط هر جور بگی هستم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خردادماه سال 1384 21:30
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدیگر ویرانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان. دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که در...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 23:49
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد این حقیقت است که از دل برود هر انکه از دیده رود پ.ن : جون مامانت نذار دیگه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 23:11
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه می کردم . عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سرا پای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 23:42
تموم مهربونیتُ تو لحظه هام قدم زدی اما یه باره اسممو از رو لبت قلم زدی پنجره ها یکی یکی به روی کوچه بسته شد دلم آتیش گرفت و بغض بی کسیم شکسته شد کاش میتونستی بیش از این با من خسته سر کنی کاش میدونستم چرا اون خواب خوشو به هم زدی دنیا برام غریبه شد زندگی دلتنگی میکرد صدای هق هق میچکید روی تن برگای زرد اون دوتا سبز...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 19:20
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدیگر ویرانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان. دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که در...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 خردادماه سال 1384 18:24
تو قبله گاه منی ,آخه پناه منی حالا عاشقم , آره عاشقم تو رفیق راه منی نکنم دگر به کسی نظر که تو تکیه گاه منی دوستت دارم های تو امید موندن میده به این صدای خسته جرئت خوندن میده وای که چقدر دوستت دارم به قدر دنیا می خامت اندازه ی ستاره های آسمون می خامت ناز نگاه تو باده ی ناب من مست خرابم کن تو ای همه تب تاب من ای گل باغ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 22:13
اینم ارور مودم امیدوارم مشکلی دیگه با مودم نداشته باشی [ [ 600 شماره گیری مجدد در هنگام شماره گیری مودم. ] 601 [ راه انداز Port بی اعتبار می باشد . ] 602 [ راه اندازی مجدد کامپیوتر جهت بستن پرت باز شده . ] 603 [ بافر شماره گیری بیش از حد کوچک است . ] 604 [ اطلاعات نادرستی مشخص شده است . ] 605 [ نمی تواند اطلاعات Port...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 21:20
حالا راه تو دوره دل من چه صبوره کاشکی بودی و میدیدی زندگیم چه سوتو کوره
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 23:50
کمکم کن ، کمکم کن نذار اینجا بمونم تا بپوسم کمکم کن ، کمکم کن نذار اینجا لب مرگو ببوسم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 22:46
برات کی آواز میخونه کی نازتو میخره با جمله دوست دارم کی دلتو میبره
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 10:57
ای عشوه فروش با خریدار بساز ای نو گل صد برگ بدین خار بساز
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 19:17
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد از دل برود هر انکه از دیده رود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1384 22:28
ای بداد من رسیده تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من مخور که دوریت برای من شده عادت ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 19:44
ما را دگر از طعنه دشمن گله ای نیست ان عهد که بستیم رفیقان بشکستند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 خردادماه سال 1384 20:46
هنوز به خیر نگذشته . . . . . .
-
جوجه کلاغ دل میشکند
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 18:43
یه دختر چینیه اومد پرسید شما ها ( منظورش مسلمون ها بود) میتونید چند تا زن بگیرید ؟ گفتم : آره گفت تو این کارو میکونی ؟ گفتم : مگه دیوانم ناراحت شد و رفت روزانه ! امروز تعطیل بودیم حوصلم سر رفته احساس میکنم چاق تر شدم باید کم کنم جمله روز ! شام دیشب خیلی چسبید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 13:05
آرزومه . . . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 23:31
بخیر گذشت !!