خانه عناوین مطالب تماس با من

بوف کور

بوف کور

درباره من

............. من از روئیدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی‌گردد بدین بالا نشستن‌ها ............................ این خوارج همه را غرق ریا میبینم بر سر نیزه نه قران که خدا میبینم ............................. گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت سر این رشته دراز است ولی خواهم گفت من فروپاشی ارکان وفا را دیدم خوش ندارید ولی اشک خدا را دیدم چه چمنها که نروئیده پریشان کردند چه خداها که فدای دو سه من نان کردند چه لطیفان که به پیران حبش بخشیدند چه ظریفان که به مشتی تن لش بخشیدند همه را دیدم و بر بستر خون خوابیدم این حکایت تو فقط میشنوی من دیدم ادامه...

پیوندها

  • بهاره مکرم
  • ترانه مکرم official web site
  • ترانه مکرم
  • پژواک
  • خاک گرفته
  • سیاوشی
  • یاداشت های یک دختر ترشیده
  • یک دقیقه برای خودم ...
  • تمام نا تمام من
  • گره کور و پروانه
  • یادداشت های روزانه و غیره
  • همینجوری
  • خط خطی های ذهن من
  • داستان زندگی من و تو
  • تب چهل درجه
  • ته مونده
  • توت کوچولو
  • ویولت
  • yellowshoess
  • یاداشت های من
  • برگ و باد
  • شبهای لبریز از هیچ
  • BrinG Me To LifE
  • روزهای زندگی یک دختر
  • جانباز
  • طنز متفاوت
  • ریز نوشت سیاسی
  • کافه اقتصاد

دسته‌ها

  • سینوهه 2
  • پروین اعتصامی 1
  • دکتر قمشه ای 1

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • فروردین 1396 1
  • خرداد 1392 3
  • بهمن 1390 1
  • فروردین 1390 2
  • دی 1389 2
  • تیر 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • اسفند 1388 1
  • دی 1388 1
  • آبان 1388 1
  • تیر 1388 1
  • خرداد 1388 1
  • دی 1387 1
  • تیر 1387 1
  • فروردین 1387 1
  • بهمن 1386 2
  • آذر 1386 3
  • آبان 1386 5
  • مهر 1386 3
  • شهریور 1386 1
  • مرداد 1386 1
  • تیر 1386 4
  • خرداد 1386 5
  • اردیبهشت 1386 3
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 3
  • آذر 1385 3
  • آبان 1385 1
  • مهر 1385 6
  • شهریور 1385 3
  • مرداد 1385 6
  • تیر 1385 2
  • خرداد 1385 6
  • اردیبهشت 1385 2
  • فروردین 1385 9
  • اسفند 1384 9
  • بهمن 1384 5
  • دی 1384 10
  • آذر 1384 7
  • آبان 1384 12
  • مهر 1384 15
  • شهریور 1384 14
  • مرداد 1384 2
  • تیر 1384 24
  • خرداد 1384 31
  • اردیبهشت 1384 25
  • فروردین 1384 10
  • اسفند 1383 12
  • بهمن 1383 7

آمار : 139446 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 23:00
    سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی خودش داره خودش گیره گرفتاره
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 19:26
    ای بداد من رسیده تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 21:21
    تو دلم یه دنیا درده ، مثل رفتن تو سرده می ترسم توی سرمای زمستون مثل یه درد بی درمون بمونم همیشه حرفای تو، همیشه دردای تو توی آینه دلم مثل یه برگ خزونه، مثل زخم این زمونه تو که رفتی نمی دونی، چه جوری آخه بدونی تنهایی داره جونمو می گیره ، وقتی که نیستی و دوری ، می میرم تو دلم حرفت دلت، تو چشام عکس چشت مثل یک قصه خوب ،...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 17:34
    خیلی وقته سایه تو بر سر ندارم چشم به در دارم ازت خبر ندارم خیلی وقته زیر رگبار محبت پای رفتن دارم همسفر ندارم تو برام همه کسی تو برام هم نفسی نمی دونم که چرا تو به من نمی رسی جای امن بودنم گرمی آغوش توست دلی دارم نازنین که همیشه پیش توست کی به تو گفته دیگه تو را نمی خوام با دلی عاشق بدنبالت نمی آیم کی به تو گفته دیگه...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 04:07
    ای تو جاری شده در قشنگترین دقایقم ای تو با من اشنا ناجی قلب عاشقم ای تو پیدا شده در لحظه التهاب دل ای تو در سکوت شب بهانه های هق هقم کسی مثل تو،تو هرم نفسم جاری نشد کسی جز تو به سرم دست نوازش نکشید کسی مثل تو منو به ظلمت شب نسپرد کسی قلب منو مثل تو به اتیش نکشید کسی هست منو مثل تو از من نگرفت کسی مثل تو منو اسیر...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1384 15:49
    گفتی ازعشقم حذرکن چه بَد کردم نکردم یادمو ازسر بَدر کن چه بَد کردم نکردم روزاول گفته بودی ولی ازتو نشنیدم توی آینهء دیروز کاشکی فردارو میدیدم باتوعشق آمدو گُم شد هرچه بود زیرو زبرشد لحظه هاخالی وخسته زندگی بی هوده ترشد گفتی ازعشقم حذرکن چه بَد کردم نکردم فکر آزار و خطر کن چه بَد کردم نکردم عشق اولین توبودی باتومن...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1384 03:57
    سال ها پیروی مذهب رندان کردم تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم من به سر منزل عقنا نه به خود بردم راه قطع این مر حله با مرغ سلیمان کردم سایه بر دل ریشم فکن ای گنج روان که من این خانه به سودای تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1384 15:04
    *عشق حواس را از دیدن عیوب منع میکند.(ارسطو) * برای جلب علاقه باید اظهار علاقه مندی کرد. (دیل کارنگی) * زندگان ، مردگان هستند که ایام مرخصیشان را در این دنیا میگذرانند.(موریس متر لینگ) * هرج و مرجهای شدید همواره به استقرار حکومت دیکتاتوری منجر میگردد. ( ناپلئون بناپارد ) * هر گاه بتوانم بعد از هر شکست بخندم شجاع خواهم...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 01:00
    ماجرای جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت جلسه ی خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟ خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟ ...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟ ..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1384 02:06
    زندگی بیشترش سوختن است درس اموختن است یک برادر دارم واسه من دیوارش از همه کوتاهتر است توی روزای گرفتاری و تنگدستی من زندگی انتظاری است که ادم از برادر داره زندگی نیست به جز حرف محبت به کسی ورنه هر خاروخسی زنذگی کرذه بسی زنذگی فانوسی است لب دریای خیال اویزان می توان انرادیدو نه بیش روشن است اما به اندازه خویش زندگی...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1384 23:03
    من شوخی را آغاز کردم، شوخی ام همه را به گریه انداخت. اما من خیال نمی کردم که این شوخی درباره خودم بود، آه! نمی دانستم. من گریستن را آغاز کردم، گریه ام همه را خنداند. آه! اگر فقط می دانستم که این شوخی درباره خودم بود... من به آسمان نگاه کردم، وبا دستم چشمانم را مالیدم. از روی تخت افتادم، سرم از آنچه گفته بودم درد می...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1384 18:33
    I'm your friend, and I'm here if you need me... I can see you struggling right now. Things that were once familiar to you have changed, leaving you to feel a little lost and worried. Life challenges us to grow by putting us in different situations. But if things seem too difficult , remember I'm your friend. You mean...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1383 22:05
    Beginning Today Beginning today I will no longer worry about yesterday. It is in the past and the past will never change. Only I can change by choosing to do so. Beginning today I will no longer worry about tomorrow. Tomorrow will always be there, waiting for me to make the most of it. But I cannot make the most of...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1383 11:41
    سلام متاسفا نه ۱ سو تفاهم پیش اومده بین من و یکی از دوستان وب لاگ نویس که من قبلا ارادت خاصی به ایشان داشتم حالا من نمیدونم که سو تفاهم هست یا چیز دیگه من داشتم به طور اتفاقی در اینترنت میچرخیدم که به ۱ وب لاگ برخورد کردم که دیدم کل مطالب این دوست در ان هست بعد که به تاریخ پست این مطالب نگاه کردم دیدم مال ۱ سال پیش...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1383 16:11
    ما در آن لحظه ای که تصمیم میگیریم که بمیریم بسیار توانا هستیم. (ناپلئون)
  • [ بدون عنوان ] جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1383 09:58
    ای از عشق پاک من همیشه مست ، من تو را آسان نیاوردم به دست بارها این کودک احساس من ، زیرِ باران های اشک من نشست در دل آتش نشستن کار آسانی نبود راه را بر اشک بستن ، کار آسانی نبود با غروری هم قد و بالای بامِ آسمان ، بارها در خود شکستن کار آسانی نبود بارها این دل به جرم عاشقی ، زیرِ سنگینی بارِ غم شکست در به دست آوردنت...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1383 19:58
    چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو گاه می‌اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی روی خندان تو را کاشکی میدیدم شانه بالا زدنت را بی قید ..... و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد .................................... و تکان دادن سر.... چه کسی باور کرد ............... جنگل جان مرا...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 22:49
    الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و ورش الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پر پرش قسم میخوردی با منی قسم میخوردی به خدا خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی بیاد الهی خبرت ، بیاد الهی خبرش عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 21:42
    سلام چقدر خوش میگذره وقتی دنیا به کام باشه همه چی همونجوری باشه که ادم میخواد خلاصه خیلی شادم جای همتون خالی
  • [ بدون عنوان ] جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 02:03
    پیشگوئی علم اعداد آیا جورج بوش همان دجال است؟ مقدمه : اگر یادتان باشد چند شب پیش در مقدمه نوسترآداموس (3)مطلبی را عنوان کردم تحت عنوان پیشگوئی علم اعداد درباره "رئیس جمهور امریکا جرج بوش" هر چند در این وبلاک اصلا کاری با سیاست نداریم . اما خواستم دوستان را با یکی از روشهای پیشگوئی انهم در عصر جدید اشنا کنم امیدوارم...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1383 23:05
    سلام بالاخره امروز رفتم برای پیش دانشگاهی ثبت نام کردم خیال راحت ولی شد ترم اول ۱ درس . ترم دوم ۲ درس. ترم سوم ۳ تا درس بدک نیست کلا ۱ سا ل و ۳ ماه تول میکشه ولی کلی ابروم ر فت موقع ثبت نام گفت ۵ تا درس نشون بده که نمرش بالای .... باشه ( تو کل ۳ سال دبیرستان)ما هم کلی زیرو رو کردیم کار نامه ها رو بالاخره ۵ تا پیدا...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1383 02:25
    امروز چقدر نگاه ها عوض شده بود همه ۱ جور دیگه نگاه میکردن از صبح اینطوری بود وقتی فهمیدم که علت نگاه های سنگین چی هست که معلممون سره کلاس گفت شبیه تروریست ها شدی و وقتی داشت راجب صدام حرف می زد گفت داداش تو رو میگم چون چند وقت ریشام رو نزدم منم تصمیم گرفتم دیگه نزنم ولی ۱ کی از دوستام اصرار کرد که بزن با اینا کل کل...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 7 اسفند‌ماه سال 1383 18:58
    سلام آقا این پرسپولیس که ......ـ( روم نمیشه کلمش رو بگم ) اونم ۳ به ۲ آقا واقعا ناراحت شدم
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1383 02:14
    سلام آقا نمیدونی امروز چه اتفاق جالبی افتاد امروز بعد از کلاس تو کالج با یکی از دوستام داشتیم میرفتیم خونه که یکی از دوست های مشترکمون زنگ زد اسمش انیس بود که عکسش اون پایین ها هست گفت من میخوام بیام خونه اون دوستت ( همونی که داشتم باهاش میرفتم خونه ) بعد من از دوستم پرسیدم بیاد گفت : باشه گفتم : انیس بیا دوستم گفت تو...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 05:14
    سلام امروز این آهنگ رو گوش دادم گفتم بنویسم شما هم شاید خوشتون اومد آزادی کجایی تنهای تنهام آزادی گرمای دستاتو می خوام آزادی سایه تو رو سرم نیست هوای تو توی بالو پرم نیست می خوام برم از اینجا جونم به لب رسیده هر جا میپرسم از تو کسی تو رو ندیده آزادی جای تو خالیه آزادی آزادی آزادی آزادی آزادی کجایی آزادی آزادی آزادی...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1383 23:57
    سلام سلامی چو بوی آشنایی بعد از ۲ روز اومدم دلم واسه اول وب لاگ دوم شما تنگ شده بود آقا ۳ یا ۴ روز دنیا به کام ما هست بماند چرا ولی خیلی خوش میگذره فقط اومدم سلام کنم چون دلم خیلی تنگ شده
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1383 09:30
    سلام دوستان امروز یعنی دیروز جلسه اول ترم بود و بهترین روز زندگی من این که چرا بهترین روز من بود بماند ولی ۱ موضوع جالب به خاطر ولن تاین دست همه بچه های کالج گل بود راستی امتحان ترم رو با نمره ۸۱ از ۱۰۰ پاس کردم از نظر من خوب نیست ولی از نظر کالج نمره خوبی هست البته این ترم درس نخوندیم فقط معلم هارو اذیت کردیم ولی...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 16:07
    سلام آقا ٬ خوانوم ٬ خواهر ٬ برادر خوبی خوشی چه خبرا ؟ جاتون خالی دیروز رفتیم محله چینی ها گفتیم عیدشون هست شاید ۱ خبری باشه ولی هیچی اصلا انگار نه انگار که خیر سرشون سال نوشون هست ما هم رفتیم معبد هندی ها مراسم داشتن تا حالا اون همه خدا ۱ جا ندیده بودم انقدر زیاد بود نتونستم بشمورمشون ولی هرچی باشن از این چینی ها خیلی...
  • دوشنبه بعد از امتحان دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1383 15:08
    سلام به همه دوستان گلم جاتون خالی امتحان های ترم که تموم شد با کالج رفتیم گنتینگ ۱ جایی مثل شهر بازی خودمون اینم عکساش *********** بچه های با معرفت کالج ( تو تله کابین هستیم ) ********** این من بیدم با دوستم بازم تو تله کابین هستیم اسم دوستم انیس هست ********** این جا من بیدم که دارم از ترس می میرم ********** این جا...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1383 13:34
    سلام دوباره دیشت خیلی خوش گذشت رفته بودیم sun way lago جای قشنگی بود تا حالا نرفته بودم خیلی جای قشنگی بود مخصوصا که عید خواهر و برادر های چینی بود و خیلی قشنگ تزیین کرده بودن و حتی ۱ سری خواهر چینی داشتن می رقصیدن رقص سنتی خودشون بود البته می دونید که من که نگاه نکردم اصلا راستی سال نو چینی ها هم مبارک اخبار هفته :...
  • 271
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • صفحه 9
  • 10