شقایق

میگن چشای عاشق ۱ دنیا شعر و قصه است

اما چرا عزیزم چشام لبریز غصه است  

میگن گل شقایق نشون داغ عشق

من از نگاه داغت شدم باغ شقایق

میگن اشک های عاشق پیش خدا عزیزه

نمیدنم تا کی باید بریز ه و بریزه و بریزه

 

آتیش جهنم رو اینجا خیلی چشیدم . جهنم هم برم عادت دارم

 

دیالوگ طلایی فیلم رستگاری در ساعت ۸:۲۰

 

 

پام کم پیچ خرده بود

خودم رو هم پیچوندن

 

 

 

پ.ن: از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست * گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست 

 

لب

 

 بزار لب و بزارم رو لب تو  بزار بکشم خودمو واسه تو

                بزار همه عالم بدونن آخه عاشق و معشوقیم منو تو

 

 

 

 

 

 

 

        دل عاشق و شکستن شده کار این زمونه . . . . . . . . . !!

من و عصای دستم

 

 

 

 

من و عصای دستم......

داداشه گلم  

دادش سیاه در مالزی

دادش سیا م ضایع شد

تقدیم به تو

به چه مانندکنم موی پریشان تورا
به دل تیره شب یا به یکی هاله دود
که پریشان شده وریخته برچهره ماه
به چه مانند کنم سرخی لبهای تورا
به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه
به شرابی که نمایان بود از جام بلور
به صفای گل سرخی که بخندد درباغ
یا به یاقوت درخشانی درنور چراغ
مرمر صاف تنت رابه چه مانند کنم
به یکی ابر سپید
یابه یک مخمل خوشرنگ نوازشگرگرم
به گل یاسی که پاشیده بر آن پرتو ماه

 

 

من و جیگر

 

من وگامبو

از راست به چپ : لیلا ( هم کلاسی من) و نازلی ( معلم زبان انگلیسی) و خودم و کارل ( معلم درس مدیریت) 

گامبو  دلم خیلی برات تنگ شده برا هر روز دیدنت

برا هر روز درس پرسیدنت

برا  این جملت که همش میگفتی زبان لیلا از تو بهتره

برا حرف زدنت. برا شکلات خوردنت

برا خاطره تعریف کردنات

برا رقصوندنات

برا کنفرانس خواستنات

دلم برا همه چیت تنگ شده. برا همه کارات

هر جا هستی سالم باشی. مریضی هات هم زور تر خوب بشه.