.............
من از روئیدن خار
سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد
بدین بالا نشستنها
............................
این خوارج همه را غرق ریا میبینم
بر سر نیزه نه قران که خدا میبینم
.............................
گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت
سر این رشته دراز است ولی خواهم گفت
من فروپاشی ارکان وفا را دیدم
خوش ندارید ولی اشک خدا را دیدم
چه چمنها که نروئیده پریشان کردند
چه خداها که فدای دو سه من نان کردند
چه لطیفان که به پیران حبش بخشیدند
چه ظریفان که به مشتی تن لش بخشیدند
همه را دیدم و بر بستر خون خوابیدم
این حکایت تو فقط میشنوی من دیدم
ادامه...
آقا عجب حرف تکان دهنده ای! * چه ترسناک! آخر عمری وبلاگ ترسناک ندیده بودیم که دیدیم! :دی اما بیچاره حق داشته: سینوهه ... سینوهه... من دیشب میخواستم با تو صحبت کنم ولی تو که تنبل هستی خوابیده بودی :))
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کتاب سینوهه واقعا یکی از شاهکارها هست... همیشه فکر میکردم بعیده که این داستان با آن متنهای پرمغزش در آن روزگار نوشته شده باشد .
سÙا٠ÙبÙاگزÙباÙÙدارÙبÙÙ ÙÙ٠سربزÙتÙتÙÙزÙÙدش٠ÙسرسختبراÙپسÙردسÙدرÙاhttps://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help Tak Tools 2 Beta.GIFhttp://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak Tools 2 Beta.zipSendtoallPlz
آقا عجب حرف تکان دهنده ای!
* چه ترسناک!
آخر عمری وبلاگ ترسناک ندیده بودیم که دیدیم!
:دی
اما بیچاره حق داشته:
سینوهه ... سینوهه... من دیشب میخواستم با تو صحبت کنم ولی تو که تنبل هستی خوابیده بودی
:))