گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد.نمی دانست که از خود می رمد. همه اخلاق بد_ از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر _ چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی. |
دوست عزیز، مرسی از لینک...موفق باشی.
این عکس هایی که از خودت گذاشتی خوبن ولی اونی که زبون درازی میکنین خیلی لوسه..
غریبه اشنا خیلی ممنون از نظرت ... او عکس هم خیلی خوبه دوست نداری اونجا باشه دیگه نیا تو وب لاگ من که او عکس رو ببینی
والا از جمله ی اول که هیچی سر در نیووردم! :( پیلی دیگه چه صیغه ایه!؟ :((
اما خب جمله ی دوم پر واضحه که کورد تائئید اینجانب هم هست! :)
حالا بگو ببینم این دو تا جمله که احیانن به هم ربط نداشت!؟!؟
؛)
آقا این عکسای لوگو رو من ندیده بودم!
چه نمکیه!
:-*
سلام دوست من
خوشحالم که دوباره می نویسی
به منم سری بزن .اگه توونستی.
دلت شاد