آخه من هیچی ندارم که نثارت کنم
تا فدای چشمهای مثل بهار تو کنم
می درخشی مثل یک تیکه جواهرتوی جمع
من می ترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم
من مثل شبهای بی ستاره سرد و خالیم
خوب می ترسم جای عشق غصه رو یارت کنم
تو مثل یه قصه پر از خاطره هستی نمی خوام
من بی نشون تو رو نشونه دارت بکنم
تو که بی قرار دیدن شب و ستاره ای
واسه دیدن ستاره بی قرارت بکنم
مثل دریا بی قراری نمی تونی بمونی
من چرا مثل یه برکه موندگارت بکنم
من مثل شبهای بی ستاره سرد و خالیم
خوب می ترسم جای عشق غصه رو یارت بکنم
تو مثل قصه پر از خاطره هستی نمی خوای
من بی نشون نشونه دارت بکنم